اسم دختر با ر – لیستی کامل همراه با معنی و ریشه
تیترپلاس | دلایل زیادی وجود دارد که بخواهید نام فرزندان با یک حرف به خصوص آغاز شود. از جمله این میتواند تطابق با نام خانوادگی یا هماهنگی با نام دیگر اعضای خانواده باشد. حرف ر از آن دسته از حروفی است که نامهای دخترانه زیاد و زیبایی با آن آغاز میشود. اگر قصد انتخاب اسم دختر با حرف ر را دارید، همراه ما باشید.
بیشتر بخوانید: اسم پسر با خ – لیستی از کاملترین نامها همراه با معنی
اسم دختر با ر
در ادامه برای شما لیستی کامل از اسامی دخترانه با حرف ر (از زبان فارسی، کردی، ترکی، عربی و …) را همراه با تلفظ درست، معنی، ریشه و فراوانی به اشتراک خواهیم گذاشت. پس این لیست کامل را از دست ندهید.
نام دختران با حرف ر در زبان فارسی
رابو /rābo/
معنی: نام گلی از گلهای بهاری
رابیا /rābia/
معنی: مشهور، نامدار
راتا /rātā/
معنی: رادی، بخشندگی، سخاوت، دهش، بخشش
فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۶
پیشینه تاریخی: در اوستایی فرشتهی داد و دهش و بخشندگی.
راتاناز /rātā nāz/
معنی: بخشنده باشکوه.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رادا /rādā/
معنی: مونث راد، بانوی بخشنده، دختر جوانمرد
فراوانی در ثبت احوال: ۲۵۵
رادبانو /rādbānu/
معنی: بانوی جوانمرد و بخشنده
راددخت /rāddoxt/
معنی: دختر بخشنده یا خردمند
راز /rāz/
معنی: ۱- سِر، موضوعی یا مطلبی که از دیگران پوشیده و پنهان است؛ ۲- در قدیم به معنی پوشیده، پنهان؛ ۳- رنگ
فراوانی در ثبت احوال: ۲۱۹
پیشینه تاریخی: نام شهری در شهرستان بجنورد در استان خراسان شمالی.
رازان /rāzān/
معنی: ۱- اسرار، رموز؛ ۲- مجاز از رمزگونه
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام چند روستا و مکان در شهرستان های بروجرد، خرم آباد و محلات.
رازانه /rāzāne/
معنی: راز = نهانی، سِر، رمز + انه (پسوند نسبت)، ۱- به معنی منسوب به راز و منتسب به راز؛ ۲- پوشیده و رازآلود.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رازک /rāzak/
معنی: گیاهی علفی از خانواده شاهدانه که معطر، تلخ، و دارویی است
رازیانه /rāzianeh/
معنی: گیاهی خوشبو
رازین /rāzin/
معنی: رمزآلود، رازآلود
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام چند روستا در شهرستانهای رزن، ساوه و ارومیه.
راسن /rāsen/
معنی: سوسن کوهی، زنجبیل شامی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
راشا /rāšā/
معنی: راش = گیاهی درختی + ا (پسوند نسبت)، ۱- منسوب به راش؛ ۲- مجاز از سرسبز، خرّم و با طراوت؛ ۳- راهِ شادی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۷
رافونه /rāfune/
معنی: نعنا، پودنه (پونه).
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رام افزا /rāmafzā/
معنی: افزون کننده آرامش
رام افزون /rāmafzun/
معنی: رام افزا، افزون کننده آرامش
رام بانو /rāmbānu/
معنی: بانوی آرام یا بانوی شاد
رام دیس /rāmdis/
معنی: رام گونه
رامبهشت /rāmbehešt/
معنی: آرام بهشت
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: رام بهشت دختر یکی از شهربان های بازرنگ و از دوده ی فرمانروایانی بود که در نیسابه حکومت داشتند. این شهر به مناسبت دیوارهای سپیدی که داشت پس از استیلای اعراب بر فارس نام بیضا را گرفت. چنان که در تاریخ ها آمده است، رام بهشت در زمان خود به زیبایی و دانشداری شهرت داشت و از زنان زبده ی بازرنگ بود.
بیشتر بخوانید: لیستی از اسم های آریایی دختر به همراه معنی آنها
رامدخت /rām doxt/
معنی: رام + دخت = دختر، دختر مطیع و آرام.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رامش /rāmeš/
معنی: ۱- شادی و طرب؛ ۲- عیش و خوشی؛ ۳- سرود، نغمه؛ ۴- امن، آسودگی.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۶۰۹
رامش دخت /rāmeš-doxt/
معنی: رامش + دخت = دختر، ۱- دختر شاد و شادمان؛ ۲- مجاز از دختری که موجب شادی و طرب و نصیب و بهره است.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رامناد /rāmnād/
معنی: مطیع، فرمانبردار، فروتن
رامه /rāme/
معنی: ۱- یاقوت؛ ۲- مراد، مقصود.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رامونا /rāmunā/
معنی: مظهر عشق،لاتین نگهبان عاقل
رامیا /rāmiyā/
معنی: رامی = نوعی گل، منسوب به رامی (گل)، مجاز از زیبا و با طراوت.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۹
رامین بانو /rāminbānu/
معنی: بانوی آرام و مطیع
رامین دخت /rāmin-doxt/
معنی: رامین + دخت = دختر، دخترِ طربناک.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رامینه /rāmine/
معنی: رام، رامین، طربناک.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۰۹
راویس /rāvis/
معنی: دارای شکوه و شوکت
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام جایی در جنوب ایران (خوزستان).
رایومند /rāyomand/
معنی: دارنده فروغ و شکوه
ربایا /robāyā/
معنی: جالب، جذاب، رباینده
رخ افروز /roxafruz/
معنی: روشن کننده چهره، شادی آور
رخسار /roxsār/
معنی: روی، چهره، صورت، سیما
رخساره /roxsāre/
معنی: رخسار، رخ، چهره، صورت.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۰۴۰
رخسانا /roxsānā/
معنی: رخ + سان (پسوند شباهت) + ا (پسوند نسبت)] ۱- به معنی مانند رخ، مانند رو؛ ۲- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۵۸۷
رخسانه /roxsāne/
معنی: رخ + سان (پسوند شباهت) + ه (پسوند نسبت)، رخسانا
فراوانی در ثبت احوال: ۳۴۷۹
رخشا /raxšā/
معنی: تابان، درخشده، رخشان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رخشاد /rox šād/
معنی: صفت آن که پیوسته شاد و خوشحال است، متبسم، باشور و نشاط.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رخشادخت /roxšādoxt/
معنی: دختر زیبای نورانی
رخشان /raxšān/
معنی: درخشان
فراوانی در ثبت احوال: ۶۷۸
رخشانه /raxšāne/
معنی: منسوب به رخشان، نورانی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۸
رخشنده /raxšande/
معنی: صفت فاعلی از رخشیدن، ۱- درخشنده؛ ۲- مجاز از دارای عظمت و شکوه.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۵۰۴
رخشید /roxšid/
معنی: رُخ + شید = خورشید ۱- صورت همچون خورشید؛ ۲- مجاز از زیباروی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رخشیده /roxšide/
معنی: ۱- آن که چهرهاش مثل خورشید است، آفتاب روی؛ ۲- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رخفروز /rox foruz/
معنی: ۱- در گاه شماری روز هفتم از هر ماه شمسی؛ روز هفتم از ماههای ملکی؛ ۲- مجاز از شادی آور و موجب روشنی چهره.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
ردگون /rodgun/
معنی: نام مادر داریوش و همسر ویشتاسب
ردیمه /radimeh/
معنی: نام زن کمبوجیه و دختر هوتن
رزانا /razānā/
معنی: رَزان، منسوب به رَزان
فراوانی در ثبت احوال: ۵۲۷
رزگل /roz gol/
معنی: گلِ رُز
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۲
رزمینا /razminā/
معنی: ۱- باغ گل مینا، باغ بلورین؛ ۲-مجاز از زیبارو
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۶
رسا بانو /rasābānu/
معنی: بانوی برگزیده و بلند بالا
رسا دخت /rasādoxt/
معنی: دختر خوش قد و قامت و زیبا
رسادخت /re(a)sā doxt/
معنی: رسا + دخت = دختر، ۱- دختر بلند بالا و موزون؛ ۲- مجاز از دختر خوش قد و قامت و زیبا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رسانه /resāne/
معنی: حسرت، بلند، اندوه، وسیله رساندن خبر
رستا /rastā/
معنی: رَست = رَستن، رهیدن + ا (پسوند) رستگار شده، رهایی یافته و خلاص شده.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۹۲۲
رستاک /rastāk/
معنی: شاخهی تازهای که از بیخ درخت بر آید، رشتاک، این واژه گونهی قدیمی روستا نیز میباشد که در این صورت رُستاک/rostāk/تلفظ میشود و معرب آن رُستاق است.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رشینه /rašine/
معنی: راستین، صمغ درخت صنوبر
رکسان /roksān/
معنی: شکل یونانی شده روشنک، طلوع وآغاز روز، نورانی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۹۷
رکسانه /roksāne/
معنی: شکل یونانی شده روشنک، طلوع وآغاز روز، نورانی
فراوانی در ثبت احوال: ۴۸۱
رنگینا /ranginā/
معنی: رنگین، میوه ای شبیه به شفتالو، شلیل
رنگینه /rangine/
معنی: منسوب به رنگ، رنگارنگ
رها /rahā/
معنی: نجات یافته و آزاد، با آزادی، آزادانه، رهایی.
فراوانی در ثبت احوال: ۶۷۰۰۸
رهاب /ro(a)hāb/
معنی: در موسیقی ایرانی گوشهای در دستگاه های شور، نوا و سه گاه.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رهادخت /rahā-doxt/
معنی: دختر نجات یافته و آزاد، دختر وارسته.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
روا /ravā/
معنی: جایز، لایق، سزاوار، شایسته؛ اگر به کسر «ر» (رِوا) خوانده شود به معنی بارداری، برومندی، فراوانی و بسیاری میباشد؛ این کلمه در عربی نیز با واژهی «رُوا»/rovā/به معنی چهرهی زیبا، زیبایی و جمال هم نویسه است.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
روانشید /ravān šid/
معنی: ۱- جان چون خورشید، روح چون آفتاب؛ ۲- مجاز از جان و روان پاک و مبرا را گویند.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
روبیتا /robitā/
معنی: ۱- مقلوب شدهی بیتارو، بینظیر؛ ۲- مجاز از زیباروی.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۷۳
روحنواز /ruhnavāz/
معنی: دلنواز، مفرح
روزا /ruzā/
معنی: روز + ا (پسوند نسبت))، ۱- منسوب به روز؛ ۲- مجاز از تابنده و زیبا
فراوانی در ثبت احوال: ۲۲۹۵
روزانا /ruzānā/
معنی: روزان + الف اسم ساز ۱- منسوب به روز؛ ۲- روشنا؛ ۳- مجاز از تابنده و زیبا.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۹۹
روزچهر /ruz čehr/
معنی: روز + چهر = چهره، ۱- کسی که چهرهای مانند روز روشن دارد، تابان؛ ۲- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
روشا /rušā/
معنی: رو + شا = شاد، روشاد، دارای چهرهی شاد، شاداب.
فراوانی در ثبت احوال: ۷۵۶۷
روشان /ro(w)šān/
معنی: روشن
فراوانی در ثبت احوال: ۸۸۴
روشن /ro(w)šan/
معنی: ۱- دارای نور، تابنده، درخشان ۲- مجاز از آگاهِ با بصیرت، بینا؛ ۳- شاد، مسرور؛ ۴- درستکار، معتمد.
فراوانی در ثبت احوال: ۵۰۰۸
روشن بانو /rošanbānu/
معنی: بانوی تابان و شاد
روشن چهر /rošan-čehr/
معنی: روشن + چهر = چهره، دارای چهرهی تابناک.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
روشن دخت /rošan-doxt/
معنی: روشن + دخت = دختر، ۱- دختر تابنده و شاد؛ ۲- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۱۵
روشن رخ /rošan-rox/
معنی: روشن چهر
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
روشنا /ro(w)šanā/
معنی: ۱- روشن، جای روشن، روشنایی؛ ۲- در کردی به معنی روشن، آشنا.
فراوانی در ثبت احوال: ۴۷۱۲
روشنان /ro(w)šanān/
معنی: جمع روشن، مجاز از ستارگان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
روشندخت /rošandoxt
معنی: دختر تابنده و شاد، مجاز از زیبارو
رومینا /rominā/
معنی: ۱- زدوده و صیقل کرده شده و جلا داده؛ ۲- پاک و پاکیزه کرده.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۱۲۸۳
روناس /ru(o)nās/
معنی: گیاهی علفی، پایا و خودرو از خانواده ی روناس که از ریشه و غده ی زیرزمینیِ آن برای تهیه رنگ قرمز استفاده میشود.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۹
رونیا /runiyā/
معنی: ۱- آن که چهرهاش مثل نیاکان است؛ ۲- مجاز از اصیل و نژاده.
فراوانی در ثبت احوال: ۶۰۰۹
روهینا /ruhinā/
معنی: آهن و فولاد جوهردار، جنسی از پولاد قیمتی، آهن گوهر دار، گوهر آهن.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۴۴
رویا /royā/
معنی: خاطرههای شیرین
رویان /ruyān/
معنی: روینده، رویا
فراوانی در ثبت احوال: ۲۲۸
پیشینه تاریخی: ۱) بنا به روایات همان جائی است که آرش از آنجا تیر را به جانب مرز توران پرتاب کرد؛ ۲) نام شهری در شهرستان نور در استان مازندران که نام پیشین عَلمده بوده است.
ریرا /rirā/
معنی: ریشه این نام مازندرانی است و به معنی: ۱- هان، بیدارباش، به هوش باش، هشدار؛ ۲- نام پرندهای کوچک شبیه به گنجشک؛ ۳- نام زنِ تیزهوش و کاردان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۶۹
پیشینه تاریخی: نام یکی از شعرهای نیما یوشیج.
ریواس /rivās/
معنی: گیاهی با شاخههای سپید
اسم دختر با ر اوستایی
راشنو /rāšnu/
معنی: هم معنی اسم رشنو و به معنی فرشتهی دادگستر در آئین زردشتی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رایتی /rāyti/
معنی: هدیه
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رائیکا /rā’ikā/
معنی: پسندیده و دوست داشتنی
فراوانی در ثبت احوال: ۳۴۸
روشنک /ro(w)šanak/
معنی: ۱- روشن؛ ۲- نام یک نوع گیاه
فراوانی در ثبت احوال: ۹۳۹۴
پیشینه تاریخی: در روایات ایرانی نام دختر دارا (داریوش سوم) که اسکندر با او ازدواج کرد.
ریوشاد /riušād/
معنی: همسر کمبوجیه
اسم دختر با ر کردی
رازاوه /rāzāve/
معنی: آراسته شده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۲
راژانه /rāžāne/
معنی: نام گیاهی داروئی، رازیانه.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
راشین /rāšin/
معنی: راش = نوعی درخت در جنگلهای ایران + ین (پسوند نسبت) ۱- مجاز از سر سبز و خرّم و با طراوت؛ ۲- راشین در برخی منابع راه آبی یا جویباری که از سبزه زار میگذرد معنی شده است.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۹۷۱
روجا /rojā/
معنی: روج (کردی) = روز، آفتاب + ا (پسوند نسبت)، ۱- منسوب به روج؛ ۲- مجاز از زیباروی و آفتاب چهره
فراوانی در ثبت احوال: ۱۴۹۸
پیشینه تاریخی: روجا نام دهی در تنکابن
روجیار /rujyār/
معنی: ۱- روزگار؛ ۲- آفتاب
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۰
روژا /ružā/
معنی: روزها، آفتاب
فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۱۷
روژا /rožā/
معنی: روزها، آفتاب
روژان /ružān/
معنی: روزها
فراوانی در ثبت احوال: ۲۱۳۹۵
روژان /rožān/
معنی: روزها
روژانو /ružānu/
معنی: آفتاب تازه سر زده، روز نو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۳
روژآوا /ružāvā/
معنی: روژاوا، rožawā، غروب، غرب.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
روژبین /rož bin/
معنی: روژ = روز + بین = جزء پسین بعضی از کلمه های مرکب، به معنی بیننده و نشان دهنده ۱- بیننده ی روز؛ ۲- نشان دهنده ی روز؛ ۳- مجاز از راهنما و هدایت کننده به روز و روشنایی.
فراوانی در ثبت احوال: ۵۹۶
روژدا /ruždā/
معنی: روژ = روز؛ مجاز از عمر، زندگی + دا در کردی و لری به معنی مادر – مجاز از عمر و زندگی مادر – مجاز از فرزند عزیز و گرانمایه برای مادر.
فراوانی در ثبت احوال: ۶۶۳
روژدا /ruždā/
معنی: عمر و زندگی مادر، مجاز از فرزند عزیز و گرانمایه برای مادر
روژه /ruže/
معنی: الماس
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
روژیا /ružiyā/
معنی: روژ + ی میانجی + ا پسوند اسم ساز، روز و روشنایی.
فراوانی در ثبت احوال: ۸۷۷
روژیار /ružyār/
معنی: روزگار
فراوانی در ثبت احوال: ۷۹۳
روژیتا /rožitā/
معنی: روژ = روز + تا = مثل و مانند ۱- مانند روز، مثل روز؛ ۲- روشن و درخشان؛ ۳- مجاز از زیبا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۷
روژین /ružin/
معنی: روژ = روز + ین (پسوند نسبت)، ۱-منسوب به روز؛ ۲- تابناک و درخشنده؛ ۳-مجاز از زیبا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۶۱۷۲
روژینا /ružinā/
معنی: روژ = روز + ین (پسوند نسبت) + ا (پسوندنسبت)، منسوب به روز
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۳۰۸
روناک /runāk/
معنی: روشن، تابناک.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۸۱۸
روناهی /ronāhi/
معنی: روشنایی، تابناکی.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۹۴
رونیاس /roniyās/
معنی: روناس
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
ریژین /rižin/
معنی: هوش
فراوانی در ثبت احوال: ۱۶۸
اسم دختر با ر ترکی
راشدا /rāšedā/
معنی: عادل، به درستی توصیه شده
رایسو /rāysu/
معنی: مومن
رضان /rezān/
معنی: زنی روشن و درخشان
روکسلانا /roxelanā/
معنی: کسی که از منطقه روتریا آمده است
رابعه /rābeee/
معنی: یک چهارم، نام نوایی در موسیقی
فراوانی در ثبت احوال: ۲۰۵۱۷
پیشینه تاریخی: رابعه ی بنت کعب (= رابعهی قزداری) [قرن ۴ هجری] شاعرهی پارسی گوی از مردم بلخ، که شعرهایش از او و داستان عشقش به غلام برادرش و کشته شدنش به دست برادر در تذکره ها نقل شده است.
راحل /rāhel/
معنی: کوچ فرما، کوچ کننده
فراوانی در ثبت احوال: ۵۹۰
پیشینه تاریخی: نام مادر حضرت یوسف(ع)
راحله /rāhele/
معنی: مؤنث راحل، کوچ فرما، کوچ کننده
فراوانی در ثبت احوال: ۷۲۶۷۱
راحمه /rāheme/
معنی: مؤنث راحم، به معنی رحمت آورنده و دل سوزاننده.
فراوانی در ثبت احوال: ۴۰۹
رادن /rāden/
معنی: ۱- زعفران؛ ۲- سرخی که به زردی آمیخته شود.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
راشده /rāšede/
معنی: راهنمایی شده، از گمراهی درآمده
فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۴
راضیه /rāziye/
معنی: ۱- پسندیده؛ ۲- خوش؛ ۳- خشنود
فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۳۹۷۳
پیشینه تاریخی: از القاب فاطمه زهرا(س).
راغبه /rāqebe/
معنی: مؤنث راغب، زن مایل و راغب
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
راغده /rāqede/
معنی: مؤنث راغد، راغد به معنی زندگی خوش و وسیع است، راغده به معنی زنی که زندگانی خوش و فراخ دارد.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۵
رافت /ra’fat/
معنی: نرم خوئی، مهربانی، شفقت.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۸۴
رافده /rāfede/
معنی: ۱- بخشنده و بزرگوار و ارجمند؛ ۲- یاری کننده، اعانت کننده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رافعه /rāfe‛e/
معنی: مؤنث رافع، ۱- رفع کننده؛ ۲- از میان برنده و نابود کننده؛ ۳- دادخواه و شاکی؛ ۴- برپا دارنده، بلند کننده؛ ۵- آورنده و رساننده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۸۶
راکعه /rāke‛e/
معنی: مؤنث راکع، دختر رکوع کننده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رانیا /rāniyā/
معنی: بیننده
فراوانی در ثبت احوال: ۸۴۲
پیشینه تاریخی: نام جایی در هندوستان.
رانیه /rāniye/
معنی: بیننده، نظارت کننده بر چیزی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
راهبه /rāhebe/
معنی: مونث راهب
راویه /rāviye/
معنی: بسیار روایت کننده، راوی
فراوانی در ثبت احوال: ۴۳۳۱
رایحه /rāyehe/
معنی: بوی خوش، باران شبانگاهی
فراوانی در ثبت احوال: ۸۱۷
رائده /rā’de/
معنی: مونث راید، پیام آور، جوبنده، جوینده
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۵
رباب /ro(a)bāb/
معنی: ۱- ابرهای سفید ۲- در موسیقی سازی با کاسهی طنینی
فراوانی در ثبت احوال: ۷۲۹۳۱
پیشینه تاریخی: نام همسر امام حسین(ع)
ربابه /ro(a)bābe/
معنی: رباب
فراوانی در ثبت احوال: ۲۵۴۹۷۴
ربیعه /rabiy‛e/
معنی: مؤنث ربیع
فراوانی در ثبت احوال: ۵۲۳۳
پیشینه تاریخی: ربیعه از قبیله های بزرگ شمال عربستان در زمان ظهور اسلام که افرادش بیشتر مسیحی بودند.
رتاج /retāj/
معنی: ۱- درِ بزرگ، دروازه؛ ۲- درِ بزرگ که غالباً بندند و از درِ کوچکی که در آن تعبیه شده باشد، آمد و رفت کنند.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۰۵
رجا /rajā/
معنی: ۱- در قدیم به معنی امیدوار بودن، امیدواری، امید؛ ۲-در عرفان به معنی امیدواری سالک به لطف خدا.
فراوانی در ثبت احوال: ۴۴۵
رحاب /rohāb/
معنی: پرحوصله و صبور.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۸۹
رحمه /rahme/
معنی: نام همسر ایوب (ع)
رحیله /rahile/
معنی: زن رونده و کوچ کننده
رحیمه /rahime/
معنی: زن مهربان و دلسوز
فراوانی در ثبت احوال: ۵۲۲۸۴
رزین /razin/
معنی: ۱- ساکت، آرام؛ باوقار، متین، موقر، سنگین؛ ۲- خوش نظر، خوش فکر، نیک رأی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام دو روستا در شهرستانهای اهر و کرمانشاه.
رشا /rašā/
معنی: صورت تخفیف یافتۀ «رَشَأ»، بچۀ آهو، بچه آهویی که همپای مادر راه میرود.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۸
رشدیه /rošdiye/
معنی: خردمند.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رشیده /rašide/
معنی: مؤنث رشید
فراوانی در ثبت احوال: ۳۸۳۱
رضوا /razvā/
معنی: منسوب به رَضوی، نام کوهی میانِ مدینه و ینبُع در جزیرهالعرب.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رضیه /raziye/
معنی: مونث رضی، زن راضی، خوشنود، پسندیده
فراوانی در ثبت احوال: ۲۵۶۲۲
رعنا /raenā/
معنی: ۱- زیبا و دلفریب؛ ۲- زن خویشتن آرا؛ ۳- در قدیم به معنای ویژگی آن که یا آنچه به سبب داشتن ظاهر زیبا، قدرت، یا ثروت بسیار، خودخواه و گستاخ شده است؛ ۴- مجاز از بلند و کشیده؛ ۵- گلی که از درون سرخ و از بیرون زرد باشد.
فراوانی در ثبت احوال: ۶۳۶۴۸
رفعت /ra(e)feat/
معنی: مجاز از برتری مقام و موقعیت، بلند قدری، افراشتگی و بلندی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۵۲۵
رفعت الملوک /rafatolmoluk/
معنی: موجب بلند مرتبگی پادشاهان
رفیعا /rafiā/
معنی: رفیع، بلند پایه، الف آخر علامت بزرگداشت و تعظیم است
رفیعه /rafiee/
معنی: مؤنث رفیع
فراوانی در ثبت احوال: ۳۶۹۱
رقیه /roqa(i)yye/
معنی: به معنی دعا، تعویذ
فراوانی در ثبت احوال: ۷۱۶۳۲۴
پیشینه تاریخی: یکی از چهار دختر پیامبر اسلام(ص) [قرن اول هجری] از خدیجه و همسر عثمان؛ نام دختر امام حسین(ع)
رقیه ثنا /roqaye-sanā/
معنی: مرکب از نامهای رقیه و ثنا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رقیه سادات /roqayesādāt/
معنی: نامی مرکب از رقیه + سادات
رمانه /rommāne/
معنی: یک انار، یک دانه انار
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رمیصا /romaysā/
معنی: یکی از دو ستارهای است که برذراع است، شِعرهای شامیه، غموص
فراوانی در ثبت احوال: ۵۸۴۹
پیشینه تاریخی: مادر اَنس بن مالک، خادم النّبی. وی در غزوات حُنَین و اُحد حضور داشت و در اُحد به جنگجویان آب می رسانید و خنجری در دست گرفته بود. او با ابوطلحه ازدواج کرد و اسلام او را مهر خود قرار داد. از او ۱۴ حدیث نقل شده که مسلم و نجاری یک حدیث از آن را جمله را صحیح شمرده اند.
رنا /ranā/
معنی: ۱- شادمان گردیدن، شاد شدن، چیزی که در وی نگرند از جهت خوبی و حسن آن؛ ۲- جمال.
فراوانی در ثبت احوال: ۵۰۳
رنان /rannān/
معنی: پُرطنین، طنین انداز، پر سرو صدا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رنانه /rannāne/
معنی: بسیار پُرطنین، بسیار طنین انداز و پر سر و صدا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رنین /ranin/
معنی: صوت، صوت همراه با گریه، نغمه، آوا، آهنگ.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
روحا /ruhā/
معنی: ۱- آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح؛ ۲- گوشهای در موسیقی ایرانی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۵۸
روحافزا /ruhafzā/
معنی: آنچه به روان انسان شادابی و طراوت میبخشد، جانبخش، مفرح، گوشهای در موسیقی ایرانی
رویدا /rovaidā/
معنی: کسی که به آهستگی راه میرود و اصل آن رویداً میباشد.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۲
رؤیا /ro’yā/
معنی: ۱- خواب، آنچه در خواب بینند؛ ۲- مجاز از چهرهی زیبا و مطلوبی است که در عالم خواب دیده شود.
فراوانی در ثبت احوال: ۶۴۱۸۱
ریاح /riyāh/
معنی: جمعِ ریح، ۱- بادها؛ ۲- مجاز از لطیف.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
ریحان /reyhān/
معنی: گیاهی خوشبو از خانواده ی نعناع که مصرف خوراکی و دارویی دارد.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۴۶۳۹
ریحانه /reyhāne/
معنی: ریحان
فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۳۰۱۰
پیشینه تاریخی: نام مادر امام رضا (ع)
ریحانه زهرا /reyhāneh-zahrā/
معنی: مرکب از نامهای ریحانه و زهرا.
فراوانی در ثبت احوال: ۷۵۰
ریحانه زینب /reyhāneh-zeynab/
معنی: مرکب از نامهای ریحانه و زینب.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
ریما /rima/
معنی: آهو
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۰
رئوفه /ra’ufe/
معنی: مؤنث رئوف
فراوانی در ثبت احوال: ۶۰۶
اسم دختر با ر فارسی – عربی
رازقی /rāzeqi/
معنی: ۱- گیاهی بوته ای از خانواده ی زیتون با گلهای درشت معطر و سفید شبیه گل یاس. این گیاه کاربرد زینتی و دارویی دارد، سمن؛ ۲- نوعی انگور.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
راوک /rāvak/
معنی: ۱- مجاز از راوق، صافی، پالونه، جام شراب؛ ۲- مجاز از شراب صاف و زلال؛ ۳- مجاز از صاف، زلال.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رخامین /roxāmin/
معنی: رخام (عربی) + ین (فارسی) از جنس رخام
رزان /razān/
معنی: ۱- تاکستان، باغ انگور؛ ۲- در عربی به معنی سنجیده شده، با وقار و آراسته.
فراوانی در ثبت احوال: ۵۱۴
رزینا /razinā/
معنی: ۱- (رَزین + ا (پسوند نسبت)، منسوب به رَزین، شیره (صمغ) درخت کاج، ریتیانه.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۷۷
رضوانه /rezvāne/
معنی: رضوان + ه (پسوند نسبت) ۱- منسوب به رضوان؛ ۲- بهشتی؛ ۳- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۹۳۷
رفیدا /rafidā/
معنی: رَفید + ا (پسوند نسبت)، منسوب به رفید، یار و یاور، مساعد و کمک کننده بصورت عطا و بخشش یا قول و گفتار یا بصورت دیگری
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام زنی در داستان ویس و رامین.
روح افزا /ruh afzā/
معنی: ۱- آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح؛ ۲- گوشهای در موسیقی ایرانی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۵۸
روح انگیز /ruh angiz/
معنی: روح افزا، دل انگیز
فراوانی در ثبت احوال: ۳۰۶۵۶
روحبخش /ruh baxš/
معنی: روح افزا
فراوانی در ثبت احوال: ۵۴۸
ریانا /riyānā/
معنی: ریان + ا (پسوند نسبت)، منسوب به ریان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۲
ریحانا /reyhana/
معنی: ریحانا
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۹
اسم دختر با ر عبری
راحیل /rāhil/
معنی: گوسفند
فراوانی در ثبت احوال: ۲۱۴۱۷
پیشینه تاریخی: همسر حضرت یعقوب(ع) و دختر لابان و مادر حضرت یوسف و بنیامین به روایت تورات.
راعیل /rāeel/
معنی: نام دیگر زلیخا
رافائل /rāfāel/
معنی: از فرشتگان مقرب در دین یهود
رایا /rāyā/
معنی: رای = فکر، اندیشه، تأمل + الف (اسم ساز)؛ مجاز از فکر و اندیشه.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۶۵۷
ربکا /rebekā/
معنی: ربه کار، راستی، مصلح
رودا /rudā/
معنی: رود= نغمه، سرود، فرزند+ ا (پسوند نسبت) ۱- منسوب به رود؛ ۲- مجاز از نغمه، آهنگ، سرود؛ ۳- فرزند.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
روسانا /rusānā/
معنی: رو + سان + الف اسم ساز، مانند روی و چهره.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۴۶
اسم دختر با ر در سایر ریشه ها
راتینا /rātinā/
معنی: صمغی که از درخت جاری میشود.
ریشه: یونانی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
راشل /rāšel/
معنی: راحیل، گوسفند
ریشه: فرانسوی
پیشینه تاریخی: نام مادر حضرت یوسف
راما /rāmā/
معنی: رام + ا (پسوند نسبت)، منسوب به رام
ریشه: سانسکریت
فراوانی در ثبت احوال: ۲۵۴
پیشینه تاریخی: در اسطورههای هندی ششمین مظهر «ویشنو» /vičnou/، شاهزادهی آیوردهیا در هند شمالی، که سرگذشت او در حماسهی رامایانا بیان شده است
رامسینا /rāmsinā/
معنی: رامسین + ا (پسوند نسبت)، منسوب به رامسین
ریشه: آشوری
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
رامینا /rāminā/
معنی: رامین + الف (نسبت) ۱- منسوب به رامین؛ ۲- دخترِ طربناک.
ریشه: آشوری
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۳۴
رانا /rānā/
معنی: سیب دانه دار، در برخی منابع انار.
ریشه: لاتین
فراوانی در ثبت احوال: ۱۹۴
رز /roz/
معنی: گلی از خانواده گل سرخ دارای گلهایی به رنگهای متفاوت.
ریشه: فرانسوی
فراوانی در ثبت احوال: ۳۹۱۲
رزا /rozā/
معنی: رُز
ریشه: فرانسوی
فراوانی در ثبت احوال: ۸۰۰۹
رزی /rozi/
معنی: رُز + ی (پسوند نسبت)، منسوب به رُز
ریشه: فرانسوی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۷
رزیتا /rozitā/
معنی: مانند رُز و رُزا
ریشه: فرانسوی
فراوانی در ثبت احوال: ۵۴۰۱
رسپینا /raspinā/
معنی: فصل پاییز، پاییز.
ریشه: پهلوی
فراوانی در ثبت احوال: ۶۱۲
رضوان /rezvān/
معنی: ۱- بهشت؛ ۲- در ادیان به معنی فرشتهای که نگهبان یا دربان بهشت است؛ ۳- در قدیم به معنی رضایت، رضامندی.
ریشه: قرآنی
فراوانی در ثبت احوال: ۵۵۰۲۶
رکسانا /roksānā/
معنی: یونانی شده روشنک
ریشه: یونانی
فراوانی در ثبت احوال: ۹۸۰۷
پیشینه تاریخی: نام دختر دارا [۳۱۱ پیش از میلاد] که اسکندر به موجب وصیت دارا او را به ازدواج خود در آورد
رودابه /rudābe/
معنی: در شاهنامه دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم دستان.
ریشه: پهلوی
فراوانی در ثبت احوال: ۵۳۵۸
روزت /rozet/
معنی: گل سرخ
ریشه: اسپانیایی
روزیتا /ruzitā/
معنی: رُزیتا
ریشه: فرانسوی
فراوانی در ثبت احوال: ۴۶۹۲
رونیکا /runikā/
معنی: روی زیبا، زیباروی
ریشه: یونانی
فراوانی در ثبت احوال: ۹۸۹۱
رۈشنا /rušnā/
معنی: معادل اسم ریشنا است (روشنا فارسی نیز هست)
ریشه: لری
ریتا /ritā/
معنی: مروارید
ریشه: یونانی
ریجینا /rijinā/
معنی: ملکه وار، باشکوه و وقار
ریشه: لاتین
ریشنا /rišnā/
معنی: روشنا، نور، روشنایی
ریشه: لری
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید